جدول جو
جدول جو

معنی پلم سه - جستجوی لغت در جدول جو

پلم سه
سنبله ی گیاه آقطی که شامل دانه هایش نیز می باشد
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پلمه
تصویر پلمه
تخته سنگ، سنگ مسطح و نازک، سنگی که ورقه ورقه شود، سنگ لوح، لوح سنگی که در قدیم برای کودکان دبستانی بر روی آن سرمشق می نوشتند، برای مثال نخست چون پدرم پلمه بر کنار نهاد / چه علم ها که بخواندم از آن به غیر زبان (عمید لوبکی- مجمع الفرس - پلمه)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پلمس
تصویر پلمس
بهانه، تهمت، دروغ، اضطراب
فرهنگ فارسی عمید
نوعی چین در لباس که به صورت هم اندازه و پشت سر هم قرار گرفته است، لباسی که این نوع چین را داشته باشد مثلاً دامن پلیسه
فرهنگ فارسی عمید
(لَ سَ)
راه، بدان جهت که گم شده به دست بساید آن را تا نشان سفر دریابد پس بشناسد. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(پْلی / پِ سِ)
جامه یا خیاطت بانورد یعنی چین دار
لغت نامه دهخدا
(حُ)
روی ترش کردن. آژنگناک گردانیدن
لغت نامه دهخدا
(زَ بَ)
رفتن. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) : کلمس الرجل، مرد بشتاب رفت. و آن مقلوب کلسم است. (از اقرب الموارد). رجوع به کلسمه شود
لغت نامه دهخدا
(لَمْ مَ سَ)
ظاهراً همان لمبه سر باشد که قلعتی است به رودبار قزوین از قلاع اسماعیلیه: و پادشاه در لم سر که مشتاه آن حدود بوده مقام فرمود. (جهانگشای جوینی). رجوع به لمبه سر شود
لغت نامه دهخدا
(مَ سَ)
تأنیث ملموس. ج، ملموسات. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به ملموس و ملموسات شود
لغت نامه دهخدا
(لُ سَ)
حاجت و نیاز. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(پَ لَ مُ دَ / دِ)
پژمرده و افسرده. (آنندراج). فسرده از سرما (زنبور)
لغت نامه دهخدا
(پَ سَ / سِ)
لمس، خلاص و نجات. (شعوری). معانی دیگر که صاحب فرهنگ شعوری به این کلمه داده است غلط است و از حدسهای گوناگونی که در شعر سنائی و ابوشکور زده اند نشأت کرده است
لغت نامه دهخدا
(پَ مَ سَ / سِ)
بمعنی پلمس است. (برهان قاطع). در نسخۀ میرزا و در مؤید پلمه آورده بحذف سین. (فرهنگ سروری). و نیز رجوع به پلمس شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از پلیسه
تصویر پلیسه
دامن چیندار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پلمه
تصویر پلمه
تخته سنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پلمس
تصویر پلمس
مضطرب شدن و دست و پا گم کردن اضطراب، متهم ساختن، دروغ گفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لماسه
تصویر لماسه
نیاز نیازی که برآورده شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پلماس
تصویر پلماس
دست مالی مانند کوران بهر سوی برای جستن چیزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پلمسه
تصویر پلمسه
مضطرب شدن و دست و پا گم کردن اضطراب، متهم ساختن، دروغ گفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ملموسه
تصویر ملموسه
مونث ملموس، جمع ملموسات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پلاسه
تصویر پلاسه
فرانسوی پی بر در اسبدوانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پلیسه
تصویر پلیسه
((پِ س ِ))
چین دار، بانورد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پلماس
تصویر پلماس
((پَ))
کورمال
فرهنگ فارسی معین
گل و میوه ی گیاه آقطی
فرهنگ گویش مازندرانی
نوعی برنج پرمحصول و متوسط خزری
فرهنگ گویش مازندرانی
زائده های غیرقابل استفاده
فرهنگ گویش مازندرانی
محل شیردوشی گوسفندان
فرهنگ گویش مازندرانی
نوعی جاروی موقتی از گیاه آقطی
فرهنگ گویش مازندرانی
دانه های رسیده و سیاه رنگ گیاه آقطی
فرهنگ گویش مازندرانی
کومه ای که با گیاه آقطی پوشش داده شود
فرهنگ گویش مازندرانی
نام مرتعی در حوالی چهاردانگه ی هزارجریب بهشهر
فرهنگ گویش مازندرانی
گل و شکوفه ی گیاه آقطی
فرهنگ گویش مازندرانی
جایگاه کندو
فرهنگ گویش مازندرانی
ظالمانه، با ظلم
دیکشنری اردو به فارسی